معنی از عوامل بیماری زا

لغت نامه دهخدا

بیماری زا

بیماری زا. (نف مرکب) ممرض. (فرهنگستان ایران). مولد امراض. مرض آور. مرض انگیز. تولیدکننده ٔ مرض.


عوامل

عوامل. [ع َ م ِ] (ع ص، اِ) ج ِعامِل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس). رجوع به عامل شود. || ج ِ عامله. (اقرب الموارد) (از تاج العروس) (ناظم الاطباء). رجوع به عامله شود. || پایها. || گاوان کشت کاری و خرمن کوبی و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گاوهای کاری و شتران باری. (آنندراج). || خاک و آب و بذر و گاو و کار، که در عقد مزارعه منظور شود. (فرهنگ فارسی معین). || (اصطلاح نحو) کلماتی هستند که سبب وجود اِعرابی معین در کلمه ٔ دیگر شوند، و آنها یا حرف و یا فعل میباشند، از قبیل عوامل نصب و عوامل جر و غیره. رجوع به عامل شود. || در تداول امروزین، سببها و باعث ها: یکی از عوامل حادثه فلان شخص بود.


زا

زا. (اِمص) در تداول بمعنی زایش.
- سر زا رفتن، مردن زن گاه بارنهادن.
|| (نف) مخفف زاینده. افزاینده: سخت زا.
- نازا، عقیم. ماده ای که بچه نیاورد.
|| (ن مف) مخفف زاییده.
- تازه زا، تازه زائیده.مولودی که تازه به دنیا آمده.

حل جدول

از عوامل بیماری زا

ویروس، باکتری

ویروس


از عوامل میکروسکوپی بیماری زا

ویروس


عوامل

عامل

ایادی

دست اندرکاران، کارداران، کارگران

فرهنگ عمید

بیماری زا

تولیدکنندۀ بیماری، عاملی که موجب تولید بیماری شود،

اطلاعات عمومی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

عوامل

دست اندرکاران، سازه های، کارداران

فرهنگ فارسی هوشیار

عوامل

کارکنان، کارگران

فرهنگ معین

عوامل

(عَ مِ) [ع.] (اِ.) جِ عامله، کارگران.

فارسی به عربی

عوامل

مکون

معادل ابجد

از عوامل بیماری زا

426

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری